نویسنده: میثم اسلامی

 

از وقتی که پا به عرصه دانشجویی گذاشتم، پیش از کشف کاربرد علم خود در صنعت، به دنبال ارتباط علم در زندگی شخصی خود بودم و همیشه از نگاه علم به اتفاقات زند‌گی می‌نگریستم.

حال زندگی را از نگاه یک تحقیقات بازاری که به CRM هم علاقمند شده ببینیم.

از ابتدای روز که به روی هستی چشم باز می‌کنیم، در حال گردآوری و تعبیر داده‌ها هستیم (data gathering)، و بر اساس داده‌های موجود زمان رسیدن به محل کار را تخمین می‌زنیم (Estimate)، از منزل که روانه محل کار می‌شویم با مشاهده چهره افراد (accompanied shops)، نحوه رانندگی مردم و سایر متغیرها از جمله گفتگو با سایر مسافرین (مصاحبه‌های گاهاً عمیق IDI) نسبت به وضعیت جامعه و حال مردم اظهار نظر یا پیش‌بینی (Prediction) می‌کنیم. با استفاده از آمار و ارقام، از روش‌های کمی (Quantitative methods) برای ارزیابی و قضاوت استفاده می‌کنیم و گاهی با شنیدن صحبت جمعی از اطرافیان، زبان بدن و نحوه بیان آنها از روش‌های کیفی (Qualitative methods) جهت قضاوت بهره می‌بریم.

به محل کار که می‌رسیم ارتباط با همکاران یا افراد تجاری را آغاز می‌کنیم.

این جاست که نقش CRM پررنگ‌تر می‌شود و قصد داریم ارتباطات جدیدی را ایجاد یا تحکیم ببخشیم. شاید بهتر باشد چرخه CRM را این گونه با چرخه زندگی در ارتباطات جمعی خود همانند سازیم:

 

در اتفاقات روزمره گاهی به اظهارات تنها یک نفر اکتفا نمی‌کنیم و سعی می‌کنیم با افزایش حجم نمونه (Sample)، دقت نتایج را بالا ببریم، اما بدیهی است که باید مراقب اخلاق حرفه‌ای (حفظ اخلاق علمی در صحت اطلاعات و گزارشات) هم باشیم. همیشه رفتار خودآگاه یا ناخودآگاه همکاران و دوستان را ارزیابی می‌کنیم و با روش قوم نگاری (ethnography) تصاویر ذهنی خود از اطرافیان  می‌سازیم.

اما چه می‌شود وقتی از این چرخه علمی وارد چرخه عملی زندگی می‌شویم، شاهد تغییرات چشمگیری هستیم و فراموش می‌کنیم در چرخه زندگی(چرخه CRM) حفظ ارزش‌های فردی و اجتماعی (حفظ مشتری) نسبت به تشکیل گروه جدیدی از دوستان (شناسایی مشتری) از اهمیت بیشتری برخوردار است.

حال از شما یک خواهش دارم، برای یک روز زندگی را علمی ببینید و لذت ببرید.