دریاشود آن رود قسمت بیستم
آن روز به برادر همسرم آقای حاج سید تقی #فاضلیان که در همدان ساکن بود، زنگ زدم و از او خواستم برای ما #سیر بخرد. مدتی بعد حاج سید تقی مقدار زیادی سیر برای ما خرید. من شروع کردم به […]
توسط روابط عمومی|۱۳۹۵/۷/۲ ۱۴:۱۱:۴۱مهر ۲ام, ۱۳۹۵|برچسبها: استاد حاج محمد کریم فضلی, دریاشود آن رود, زندگینامه بنیانگذار گروه صنعتی گلرنگ, گروه صنعتی گلرنگ, گلرنگ|
آن روز به برادر همسرم آقای حاج سید تقی #فاضلیان که در همدان ساکن بود، زنگ زدم و از او خواستم برای ما #سیر بخرد. مدتی بعد حاج سید تقی مقدار زیادی سیر برای ما خرید. من شروع کردم به […]
توسط روابط عمومی|۱۳۹۵/۷/۲ ۱۴:۰۷:۴۲شهریور ۲۹ام, ۱۳۹۵|برچسبها: استاد حاج محمد کریم فضلی, دریاشود آن رود, زندگینامه بنیانگذار گروه صنعتی گلرنگ, گروه صنعتی گلرنگ, گلرنگ|
بعد ازجنگ #ارز به آن معنا وجود نداشت و مواد اولیه را نمیتوانستیم وارد کنیم. ما باز هم تصمیم گرفتیم نگذاریم چرخ #کارخانه از حرکت بازایستد. حتی بچهها که #جبهه میرفتند #حقوقشان را میپرداختیم و به جبهه هم کمک میکردیم. […]
توسط روابط عمومی|۱۳۹۵/۷/۲ ۱۴:۰۴:۴۹شهریور ۲۸ام, ۱۳۹۵|برچسبها: استاد حاج محمد کریم فضلی, دریاشود آن رود, زندگینامه بنیانگذار گروه صنعتی گلرنگ, گروه صنعتی گلرنگ, گلرنگ|
روزهای اوج #انقلاب، کارگرها برای راهپیمایی کارخانه را تعطیل کردند و مدتی کار تولید خوابید. با وجود این حقوق همکارانمان را پرداختیم. پس از پیروزی انقلاب نیز تا مدتها به دلیل مسائل انقلابی چرخ کارخانه آنطور که باید و شاید […]
توسط روابط عمومی|۱۳۹۵/۷/۲ ۱۴:۰۴:۵۶شهریور ۲۷ام, ۱۳۹۵|برچسبها: استاد حاج محمد کریم فضلی, دریاشود آن رود, زندگینامه بنیانگذار گروه صنعتی گلرنگ, قسمت هفدهم, گروه صنعتی گلرنگ, گلرنگ|
محصولات کارخانه تا این زمان سفیدکننده بود و مایع ظرفشویی و جرمگیر و شیشه پاککن و نرم کننده حوله و لباس و پودر لباسشویی که همگی آنها را با نام گلرنگ یا #گلرنگ_سوپر عرضه میکردم. نام پودری که برای #هتل_هیلتون […]
توسط روابط عمومی|۱۳۹۵/۶/۲۶ ۱۳:۳۳:۰۱شهریور ۲۶ام, ۱۳۹۵|برچسبها: استاد حاج محمد کریم فضلی, دریاشود آن رود, زندگینامه بنیانگذار گروه صنعتی گلرنگ, قسمت شانزدهم, گروه صنعتی گلرنگ, گلرنگ|
همسرم همراه من وسایل را میبرد و میآورد و از آنجا که هم شور و شوقی بود و هم تعهد داشتیم که ظرف یک هفته کار را تمام کنیم، شبها را هم نمیخوابیدیم و با هم کار میکردیم. کار بسیار […]
توسط روابط عمومی|۱۳۹۵/۶/۲۵ ۱۵:۱۰:۰۱شهریور ۲۵ام, ۱۳۹۵|برچسبها: استاد حاج محمد کریم فضلی, دریاشود آن رود, زندگینامه بنیانگذار گروه صنعتی گلرنگ, قسمت پانزدهم, گروه صنعتی گلرنگ, گلرنگ|
رفتم و باقی روز را به کارهای معمول گذراندم. فردا نیز همین طور. دمدمهای عصر دوباره به #هتل_هیلتون رفتم و سراغ آقای #شرکا را گرفتم. شرکا که مرا دید فوراً #گاسپاریان را صدا زد. گاسپاریان آمد با چند دست لباس […]
توسط روابط عمومی|۱۳۹۵/۶/۲۴ ۱۰:۲۷:۵۱شهریور ۱۳ام, ۱۳۹۵|برچسبها: استاد حاج محمد کریم فضلی, دریاشود آن رود, زندگینامه بنیانگذار گروه صنعتی گلرنگ, قسمت چهاردهم, گروه صنعتی گلرنگ, گلرنگ|
پودرها را برایم در پاکتی ریخت و آن را به دست گرفتم و از شرکا خداحافظی کردم و به خانه آمدم. شب، پودر را روبهرویم گذاشتم و با دقت وارسیاش کردم. رفتوآمد به کارخانه #مختاری و شریکش مرا با ساخت […]
توسط روابط عمومی|۱۳۹۵/۶/۲۳ ۱۱:۰۲:۲۹شهریور ۱۲ام, ۱۳۹۵|برچسبها: استاد حاج محمد کریم فضلی, دریاشود آن رود, زندگینامه بنیانگذار گروه صنعتی گلرنگ, قسمت سیزدهم, گروه صنعتی گلرنگ, گلرنگ|
کارگاه من از یک اتاق کوچک و یک حیاط کوچک در جاده تهران نو تشکیل میشد و خانه هم از فرحآباد به شهرآرا منتقل شده بود. فاصله بین خانه و کارگاه بسیار طولانی بود و هر روز من این مسیر […]
توسط روابط عمومی|۱۳۹۵/۶/۲۲ ۹:۱۸:۳۷شهریور ۱۱ام, ۱۳۹۵|برچسبها: استاد حاج محمد کریم فضلی, دریاشود آن رود, زندگینامه بنیانگذار گروه صنعتی گلرنگ, قسمت دوازدهم, گروه صنعتی گلرنگ, گلرنگ|
حالا وقت آن بود که حوزه فروشم را گستردهترکنم. به پیشنهاد حریری اول به سبزه میدان رفتم. حریری در سبزه میدان دوستانی داشت و من به دوستان او خریدهایش را شرح میدادم. اگر این پا و آن پا میکردند از […]